جستجوگر خبری شهرستان شفت

معامله عشق با خدا

۱۴۰۰/۰۶/۱۵ ۰۰:۳۲ چاپ
جهادگران و سفیدپوشان عرصه سلامت مرا یاد دوران دفاع مقدس انداختند ولی با این تفاوت که دشمن روبه روی آنان یک دشمن نامرئی و با بسیار خطرناک تر از دشمن بعثی بود، جهادگران اینجا با دشمنی مواجه بودند که روزانه ...

به گزارش خبرگزاری فارس از رشت، «سعید شفیعی ثابت» دو ماه از شروع پیک پنجم کرونا در کشور می گذرد و از همان اولین روزهای شیوع دلتا ویروس کرونا با توجه به افزایش مبتلایان و قدرت سرایت نگرانی هایی از جهت کمبود فضا، امکانات، کمبود اکسیژن و نیرو ایجاد کرد.

کادر درمان با توجه به افزایش میزان مبتلایان به دلتا ویروس کرونا درگیر موج پنجم بوده و در تمامی بیمارستان های کشور  به بیماران خدمات ارائه می کردند و همین امر سبب فرسودگی پرستاران شد زیرا سفیدپوشان عرصه سلامت روزهای ابتدایی کادر درمان استان تنها بوده و تحت شدیدترین فشار کاری بودند.

هر روز که از گسترش دلتا ویروس کرونا در کشور می گذشت بر تعداد بیماران مبتلا شده در کشور افزوده می شد به طوری که تعداد بیماران مبتلا شده در یک روز از مرز ۳۰ بیمار گذشته و تعداد فوتی های ناشی از کرونا به بیش از ۷۰۰ نفر رسید و طغیان کرونا در کشور به ویژه در استان های شمالی سبب شد تا رهبر انقلاب در تاریخ ۲۰ مرداد سال جاری تمامی گروه های جهادی اعم از سپاه پاسداران، بسیج، ارتش و هلال احمر برای کنترل این ویروس منحوس فرا بخواند.

به مانند دیگر موج ها، بازهم گیلان قربانی بی تدبیری ستاد ملی مبارزه با کرونا شد و به دلیل حجم ورودی مسافر به این استان در تعطیلات چندروزه تهران قبل از ماه محرم، روند شیوع کرونا در دیار میرزا به شدت در حال افزایش بود و این روند ادامه دار است.

در دو ماه گذشته تمامی شهرهای گیلان  که به ساحل نسبی آرامش رسیده بودند به شرایط و حتی فوق قرمز و سیاه تبدیل شده و روزانه ۸۰۰ بیمار کرونایی در گیلان شناسایی و بین ۳۰ الی ۴۰ نفر در گیلان به دلیل شیوع کرونا جان خود را از دست می دهند.

 

بیمارستان های گیلان به ویژه بیمارستان رازی رشت  نیاز مبرم به نیروهای خدمت رسان و گروه های جهادی از تمامی ارگان ها داشتند، اینجا بود که طلاب، گروه های جهادی با تبعیت از حضرت سیدالشهدا (ع) دعوت مقام معظم رهبری را لبیک گفته و به صورت کاملاً خودجوش و ساماندهی شده از یک ماه گذشته بیش از یک هزار جهادگر به تمامی مراکز درمانی به ویژه بیمارستان رازی رشت رفته و کمک حال کادر درمان شدند.

عده ای در جامعه معتقدند کار روحانیت فقط سخنرانی کردن، گروه جهادی فقط حضور در مناطق محروم و ساختن خانه برای نیازمندان است، ولی در چند روز اخیر مطالبی از حضور طلاب و گروه های جهادی در بیمارستان رازی شنیده  بودم و به این دلیل برای به تصویر کشیدن تلاش های آنان به بیمارستان رازی رشت رفتم.

راستش با اینکه چندین بار برای تهیه گزارش به بیمارستان های گیلان رفته بودم ولی وقتی برای حضور در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان رازی با مسؤولان بیمارستان هماهنگی های لازم را انجام دادم ترس و دلهره ای عجیب در  دلم ایجاد شد.

بعد از هماهنگی دل را به دریا زده و به بخش مراقبت های ویژه بیماران کرونایی رفتم، هرچه نزدیک تر می شدم ترس و دلهره افزایش می یافت و وقتی به ورودی بخش  آی سی یو رسیدم از شدت دلهره عرق از پیشانی من می چکید زیرا اکنون بین من و آلوده ترین بخش بیماران کرونایی تنها یک درب شیشه ای فاصله بود.

برای ورود به بخش بیماران کرونایی گان مخصوص پوشیده و کفش های خود را ضدعفونی کرده و وارد بخش مراقبت های ویژه شدم، دروغ چرا بعد از ورود به این بخش چندثانیه ای توقف کرده و اتاق را مشاهده کردم و اینجا بود که تمام بدنم را عرق فرا گرفت ولی نه از روی ترس بلکه خجل زده شدم از افراد پیر و جوانی که بدون داشتن مسؤولیت سازمانی دوشادوش کادر درمان بودند و به بیماران خدمات رسانی می کردند.

در بخش آی سی یو بیمارستان رازی رشت با بیماران کرونایی مواجه شدم که به سختی نفس کشیده و با خدای خود درد و دل می کردند و آنجا بود که فهمیدم دنیا ارزش دل بستن و دل شکستن و غم خوردن نداشته و هرچه که داریم و نداریم باید برای  رضای خدا تلاش کنیم.

برای اولین بار بود که بخش آی سی یو و قرنطینه بیماران کرونایی می رفتم و قبل از ورود تصورم یک بخش ترسناک و پر از آه و ناله بود ولی وقتی وارد آن بخش شدم در آنجا با  افرادی روبه رو شدم که نگاه کردن به چشمان و چهره هایشان به انسان و تمامی بیماران قوت قلب می داد.

به محض ورود به بخش بیماران کرونایی روابط عمومی بیمارستان رازی من را به طرف خانمی برد که عاشقانه و بدون هیچ گونه ترسی به یک بیمار میان سال که به کرونا مبتلا شده دارو تزریق می کند و می گوید این خانم جهادگر چندین ماه در این بیمارستان و در این بخش فعالیت دارد.

خانم جهادگر که در آنجا خانم محمودی صدایش می کردند گفت که اینجا روزانه چندین بار توسط کادر درمان، نیروهای خدماتی و جهادی ضدعفونی می شود و از این طریق خواست به من اطمینان بدهد که اگر دستورالعمل های بهداشتی را رعایت کنم خطری تهدیدم نمی کند.

خانم محمودی که گویی از صحبت در جلوی دوربین استرس داشت از سختی های کار در بخش بیماران کرونایی سخن می گوید، از بیمارانی که بعضاً پرستاران و بچه های جهادی را مرهم دردهای خود دانسته و ارتباط عاطفی با آنان برقرار می کنند ولی بعد از چند روز جان خود را ازدست داده و ما مجبوریم با آنان وداع کنیم.

این پرستار جهادگر با بغض در گلو می گوید از خدا می خواهم این روزهای وحشتناک کرونایی هرچه سریع تر تمام شود و زندگی در جامعه به حالت عادی برگردد زیرا کادر درمان دیگر انرژی و توانی برایش باقی نمانده است.

خانم محمودی از مردمانی گله دارد که بدون توجه به شرایط کشور حتی از زدن یک ماسک دریغ می کنند، این بانوی جهادگر و پرستار که اولین فرد در پیک پنجم است که وارد بیمارستان رازی شده می گوید کادر درمان همه تحت فشار هستند و از شدت خستگی بعضی مواقع روزها را فراموش کرده و حتی نمی دانیم چه بگوییم.

این خانم جهادگر و پرستار یکی از نخستین افرادی بود که با آغاز موج پنجم کرونا از خانواده خود گذشته و وارد بیمارستان رازی شد تا در جبهه سلامت به بیماران و همکاران خود کمک کند، آنان بدون هیچ گونه ترسی جان خود را سپر کرده اند تا بتوانند حتی شده جان یک بیمار کرونایی را نجات دهند.

وقتی بیشتر با خانم محمودی هم کلام شدم از عشق و علاقه به کاری جهادی و پرستاری می گوید و معتقد است پرستاران و جهادگران حاضر در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان رازی روزانه شاهد صحنه هایی هستند که تداعی کننده دوران دفاع مقدس است، او می گوید اینجا هرروزه خانواده های بسیاری داغدار و عزیزان خود را از به علت کوچک ترین سهل انگاری یا دیر مراجعه کردن از دست می دهند.

در قسمت دیگر بخش مراقبت های ویژه بیمارستان رازی، جوانان و آقایانی را دیدم که باور حضورشان آن هم با این سن و سال کمی غیرقابل باور بود، در این مکان افرادی را دیدم که وقتی با آنان حرف می زدی از اقدامشان رضایت قلبی داشته و این کار را جهاد در راه خدا دانسته فقط فکر  خود را معطوف به کسب رضایت پروردگار کردند.

جهادگران و سفیدپوشان عرصه سلامت مرا یاد دوران دفاع مقدس انداختند ولی با این تفاوت که دشمن روبه روی آنان یک دشمن نامرئی و با بسیار خطرناک تر از دشمن بعثی بود، جهادگران اینجا با دشمنی مواجه بودند که روزانه جان ۷۰۰ در کشور را گرفته و به پیر و جوان رحمی ندارد.

در یک طرف از بخش کرونایی بیمارستان رازی توجهم به یک فرد میان سال جلب شد که بدون وقفه دارد به بیماران خدمات رسانی می کند، وقتی به سمتش رفتم با خود گفتم این فرد با این سن قطعاً یک پزشک متخصص بیماری های عفونی است ولی به او نزدیک شدم دیدم این فرد میان سال حجت الاسلام والمسلمین امیر چهری مسؤول دفتر نمایندگی ولی فقیه در هلال احمر استان گیلان است.

حجت الاسلام چهری تا مرا دید دستم را گرفتم به گوشه ای اتاق برد و گفت اینجا  به کسی نگو که چه مسؤولیتی دارم زیرا من با فرمان مقام معظم رهبری و با تبعیت سیدالشهدا (ع) آماده ام تا در کنار دیگر افراد جهادی به بیماران خدمات رسانی کنم.

چهری می گوید در بخش های کرونایی بیمارستان رازی دیگر شغل، سمت و مسؤولیت مهم نیست اینجا همه و با هر منصبی جهادگر بوده و هدفان جلب رضایت پروردگار، کمک به کادر درمان. بیماران کرونایی است.

بعد از کلی اصرار مسؤول دفتر نمایندگی ولی فقیه در هلال احمر گیلان راضی به انجام مصاحبه با من می شود  و می گوید بچه های جهادی از اولین روز شیوع موج پنجم کرونا با جدیت وارد کار شده و گروه های جهادی تاکنون دو هزار و ۵۰۰ ساعت در سه شیفت صبح، عصر و شب در بیمارستان رازی مشغول به فعالیت هستند.

 

مهم ترین نشانه ملت ایران در کنار یکدیگر بودن در روزهای سخت است و این دقیقاً همان نکته ای است که چهری به آن اعتقاد داشته و می گوید تمامی گروه های جهادی از بسیج، سپاه و هلال احمر در موج پنجم کرونا در قالب نذر نفس به بیمارستان های گیلان  رفتیم تا علاوه بر کمک به کادر درمان  به آنان بگوییم که تا برپایی جشن نفس در کنار شما هستیم.

در آیات و روایات آمده که در هنگام بروز یک بحران تمامی افرادی که می توانند کمک کنند باید پای کار آمده و به نیازمندان و بیماران یاری برسانند و به گفته چهری همین یک نکته برای حضور بی منت و بدون چشم داشت گروه های جهادی در بخش کرونایی بیمارستان رازی کافی است تا پرچم امدادرسانی را برافراشته کنند.

به گفته مسؤول دفتر نمایندگی در هلال احمر گیلان اینجا حتی بعضاً بهتر و بیشتر به بیماران کرونایی خدمات رسانی می شود تا خانواده ها باید خیالشان از این بابت راحت باشد، چون جوانان جهادگر  اینجا بی منت و گمنام در این راه خدمت می کنند و هیچ شبهه ای در این خصوص وجود ندارد.

حجت الاسلام چهری حضور در بخش کرونایی بیمارستان رازی را یک فرصت برای خود به منظور نزدیک شدن به پروردگار می داند و می گوید اینجا افراد با امید با بیماری خود مبارزه می کنند زیرا در این مکان تجلی قدرت، بخشش و معجزه پروردگار وجود داشته و من در هفته گذشته نمونه ای از این معجزه را  دیدم به طوری که یک بیمار کرونایی علائم حیاتی خود را ازدست داده و فوت شده بود با بچه های جهادگر در بخش  سردخانه تماس گرفتم تا پیکر این فرد را به سردخانه منقل کنند و درست لحظه ای مانده به انتقالش به یخچال سردخانه علائم حیاتی را خود را به دست آورده و اکنون از بیمارستان مرخص شده است.

یکی دیگر از آقایان جهادی در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان رازی بود می گوید در روزهای اولیه شیوع موج پنجم کرونا وضعیت در این بیمارستان بسیار وخیم بود و هر روز تعداد بسیار زادی بیمار کرونایی جان خود را از می دادند اما خدا را شکر تا این لحظه روند کرونا با کاهش نسبی مواجه بوده و امیدواریم این روند ادامه پیدا کند ولی این امر با رعایت بهداشت فردی و اجتماعی امکان پذیر خواهد بود.

وقتی با بچه های جهادی حاضر در بیمارستان رازی صحبت می کردم اکثریت متأهل و دارای فرزند بودند ولی آنان با پروردگار خود معامله کردند و از چیزی ترسی نداشتند زیرا جهادگران عرصه سلامت به مانند دوران دفاع مقدس از خانواده و جان خود گذشتند تا آنچه مورد رضای پروردگارشان است را انجام دهند.

چهری می گوید جهادگران عرصه سلامت علیرغم تلاش های فراوان در بیمارستان های گیلان همواره مورد آماج حملات بخشی از جامعه قرار می گیرند ولی چند نفر از این افراد حاضرند دو سال تمام از تمام دل خوشی های جامعه گذشته و در بخش کرونایی بیمارستان رازی رو در روی کرونا قرارگرفته و به بیماران خدمات ارائه دهند.

با اینکه چندین ساعت از حضورم در بیمارستان رازی رشت می گذرد ولی هنوز باورش برایم سخت است که جوانان دهه هفتادی این چنین برای جلب رضایت خدا و نشاندن لبخند برای صورت بیماران جهاد کرده و فداکاری به خرج دهند غیر اینکه خود را عاشقانه آماده شهادت کرده است.

به اذان ظهر نزدیک می شدیم که یک بیمار کرونایی علائم حیاتی خود را ازدست داده و جان به جان آفرین تسلیم کرد، در این لحظه تمام پزشکان و پرستاران بر بالین این فرد رفتند تا شاید بتوانند او را احیا کنند ولی دیگر فایده ای نداشت زیرا کرونا این جوان ۳۰ ساله را تسلیم خود کرد.

چندین دقیقه سکوتی مرگبار فضا را فرا گرفت و یکی از پزشکان گفت من چطوری به خانواده این فرد خبر درگذشت فرزند خود را خبر بدهم، در این لحظه سرپرستار تماسی با بچه های جهادی حاضر در سردخانه بیمارستان رازی گرفت تا پیکر  این فرد را به داخل سردخانه منتقل کنند.

بعد از کلی اصرار توانستم با بچه های جهادی وارد سردخانه سرد و سوزناک بیمارستان رازی شوم تا با چگونگی انتقال پیکر بیماران کرونایی به داخل سردخانه گزارشی تهیه کنم، وقتی وارد  سردخانه شدم پاهایم از ترس می لرزید بعد از چند دقیقه پیکر بی جان جوان ۳۰ ساله که  در مقابل چشمانم فوت شده بود وارد سردخانه شد تا در یخچال مخصوص قرارگرفته و مراحل تحویل پیکر این فرد به خانواده اش طی شود، ولی باید می رفتم تا با تهیه گزارش خود به مردمان جامعه می گفتند که جهادگران تا آخرین لحظه پای کار مبارزه با کرونا هستند.

 

در محوطه بیمارستان رازی گویی صحرای محشر برپاشده بود، یکی از فراغ فرزند خود بر سر و سینه می زد، دیگری عزادار پدر و مادر خود بود و فردی دیگر همسر و یار وفادار خود را  ازدست داده بود.

اسم این سردخانه را گذشته بودند سردخانه بهشتی رضوان، سردخانه ای مخصوص بیماران کرونایی بوده و هیچ فردی غیر از کادر درمان، بچه های جهادی و یک نفر از اعضا خانواده افراد فوت شده اجازه ورود به این مکان را نداشتند.

بعد از طی شدن مراحل تحویل پیکر بیمار کرونایی، مسؤول سردخانه یکی پس از دیگری افراد خانواده را صدا می زند تا فوتی را شناسایی و برای طی کردن مراحل کفن ودفن تحویل بگیرند.

 



نویسنده: newsBot
همرسانی کنید:

نظر شما:

security code

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان