به گزارش خبرگزاری فارس از رشت، استان شهیدان بار دیگر میزبان شهید است، گویی نام این استان را با شهید و شهادت آمیخته شده است از شهید دوران دفاع مقدس، مدافع حرم گرفته تا شهید امنیت ولی امروز شهر باران میزبان شهیدی از جنس نظم و امنیت است.
شهید نامی والا است که خداوند به اولیاء خود هدیه می کند، شهید یعنی برای رسیدن به معبود و پروردگار جهاد کرده و در راه خدمت به مردم با شهادتت عشق و وفا را معنا می کنی.
دیروز حوالی ساعت ۹ صبح بود که گوشی موبایل زنگ که خبر قتل و شهادت رئیس نظام وظیفه عمومی لاهیجان به گوشم رسید، شهیدی که مثل روزهای گذشته به محل کار خود رفته بود تا عاشقانه به مردم و جوانان شهرش خدمت کند.
بعد از شنیدم خبر شهادت این مأمور وظیفه شناس جزئیات ماجرا را از معاون اجتماعی نیروی انتظامی گیلان جویا شدم که بعد از دلیل قتل، چندثانیه ای سکوت و سپس با خود گفتم مگر می شود یک جوان برای نقص پرونده این چنین جنایت هولناکی را انجام دهد.
هیچ چیز برای یک خبرنگار دردناک تر از پوشش خبر مراسم تشییع جنازه یک شهید نیست آن هم شهیدی که بی دلیل و ناجوانمردانه جان خود را فدای خدمت به مردم کرده به این دلیل وقتی برای تهیه خبر به ستاد انتظامی گیلان آفیش شدم غمی بزرگ قلبم را فرا گرفت.
راستش تهیه خبر مراسم تشییع جنازه پیکر شهید امیر چائی پز برای منی که چندین بار با او صحبت کرده بودم بسیار سخت بود چون باورم نمی شود که دیگر آن لبخندهای امید را نمی بینم دیگر آن همه خوش خویی و وفاداری را نمی بینم.
وقتی نزدیک ستاد فرماندهی انتظامی گیلان برای تهیه خبر شدم گویی با دیدن عکسی بزرگ از شهید چائی پز قلبم در حال فشرده شدن بود زیرا می دیدم مردمانی که عاشقانه منتظر وداع با فرزند رسید خود هستند.
در ورودی فرماندهی انتظامی گیلان سربازان، مردم و همرزمان شهید چائی پز جمع شده بودند و هر فردی در افکار خود بود یا با دیگری حرف می زد تا اینکه ناگهان ولوله ای به پا شد آری ناخودآگاه جاذبه و مغناطیس وجود شهید مدافع امنیت همه نگاه ها را به سمت خود جلب کرد برای چند دقیقه و چند ساعت، اما تعلقات دنیوی را برید و گویی جهان تازه ای را پیش چشمان مردم گذاشت آری پیکر شهید چائی پز به مکان ستاد فرماندهی رسید.
در محوطه ستاد فرماندهی انتظامی گیلان خدمات بهداشتی و ضدعفونی در بدو ورود انجام می شود، به کسانی که ماسک ندارند ماسک اهدا می شود تا هیچ کس بدون ماسک در مراسم حضور پیدا نکند.
هنگامی که پیکر پاک شهید چائی پز وارد ستاد فرماندهی انتظامی گیلان شد سربازی گلاب به دست گرفته و روی تابوت شهید پاشیده و در این هنگام پدر جوانی چادر بر سر دخترک خود می کرد تا دنبال شهید به راه بیفتند و مرد و زن، گاه آرام و گاه ناله کشان گریه می کردند و گران بهاترین در جهان از چشمانشان می غلتید، باز این چه شوری بود که در خلق افتاده بود؟
همه منتظر هستند، در وسط میدان صبحگاه ستاد انتظامی گیلان جایگاه ویژه ایجادشده، برخی مسؤولین از جمله فرمانده سپاه قدس گیلان سردار محمد عبدالله پور و جانشین وظیفه عمومی ناجا سردار رحمان علیدوست در مراسم حضور پیداکرده اند. با رسیدن، یگان تشریفات نظامی به حالت خبردار و آماده باش درمی آید. نوای گروه موزیک سپاه گواهی می دهد که پیکر شهید مدافع حرم، با احترام مورد استقبال گارد تشریفات قرار گرفته و در حال انتقال به جایگاه است، همه مردم حاضر در برنامه به محض ورود پیکر، به احترام مقام بالای او می ایستند و ادای احترام می کنند
پس از ورود پیکر شهید چائی پز نگاهم به سمت پله های ورودی به ستاد انتظامی افتاد که دیدم یک پیر زن و چند پسر و دختر باهم و گریه کنان به سمت پایین حرکت می کنند و با خود گفتم شاید از دوستان این شهید هستند.
اشک های مادر در فراق پسر شهیدش
ولی ناگهان جمله ای از زبان آن مادر خارج شد که من را به شدت فروبرد و آن این بود کجایی امید مادر کجایی علی اکبر مادر، آنجا متوجه شدم که این پیر زن مادر شهید چائی پز است.
مادر این شهید به یاد فرزند شهید خود مدام گریه و ندای امید جان امید جان سر می داد که ناگهان بیهوش افتاده و پزشکان بالاسر او آمده تا وضعیت او را بررسی کنند.
گیلان مهد شهیدان و دلاور مردانی است که از جان خود برای حفظ امنیت جامعه گذشتند و یکی از آنان شهید حسین پاینده است، شهیدی که در سال ۹۷ و در مبارزه با اراذل اوباش جان خود را ازدست داده و با درجه رفیع شهادت نائل شد.
همدردی در میان اشک و آه
به راستی چه کسی بهتر از مادر، همسر و دختر شهید پاینده حال و روز خانواده شهید چائی پز را درک می کند، در حال نوشتن خبر بودم که دیدم ناگهان خانواده شهید پاینده به نزدیکی مادر و خواهر امید قصه ما رفتند و در این لحظه مداح با خواندن نوحه (جوانان بنی هاشم بیایید علی را بر در خیمه رسانید) فضا را عاشورایی کرد به طوری خانواده این دو شهید با تبعیت از حضرت زینب با یکدیگر هم نوا شده و باهم اشک می ریختند.
در این گیرودار یکی سردار علیدوست احوالی از دختر کوچک شهید چائی پز گرفت که خواهر شهید گفت: جناب سردار چگونه به دخترش بگویم بعد از مادر اکنون پدرش را هم از دست داده چگونه به او از داغ یتیمی از داغ بی پدری و بی مادری بگویم شما بگویید سردار چه کنم؟ با دیدن این صحنه ناخودآگاه اشک از چشمان فرمانده سپاه قدس گیلان و جانشین وظیفه عمومی ناجا جاری شد و آنان از خواهر شهید خواستن که به دل مظلوم زینب پناه برده و از این یگانه دختر حیدر کمک بخواهند.
قرار بود با توجه به گرمای هوا مراسم وداع با پیکر سعید امید چائی پز کوتاه باشد ولی بعد از خواندن نماز بر سر پیکر این شهید بنا بر درخواست ستاد فرماندهی انتظامی گیلان پیکر این شهید گران قدر بر دوش مردم و همکارانش قرارگرفته و تا بیمارستان رسول اکرم رشت تشییع شد.
در طول مسیر غوغایی به پا بود هرکه در تلاش بود تا دست خود را به تابوت این شهید رسانده تا سهمی در این تشییع جنازه داشته باشند و مداح هم مدام با خواندن همه کربلا همه جا نینوا فضا را پر از بوی کربلا کرده بود.
این آخرین لحظه های وداع همکاران شهید چائی پز با این قهرمان است و پیکر این شهید مظلوم می رود تا در میان خاک های زادگاهش املش آرام بگیرد.
انتهای پیام/۸۴۰۰۸